خاطره ای از شهیـد جعفـر نـوروز زاده
سال گذشته همراه دوستان به دیدار مادر شهید نوروززاده رفتیم
خاطره ای ایشان برایمان تعریف کرد..گفتم بنویسمش
تا بلکه ارزش شهدا رو کمی درک کنیم..
خاطره:
وقتی جعفر دو ماهه شد، به بیماری بدی دچار شد،
او را پیش هر دکتری می بردیم از او قطع امید می کرد و می گفت:
این بچه زنده نمی ماند، یک روز که درمانده و ناراحت
از مطب دکتر برمی گشتم، رو به طرف کربلاکردم و با دلی شکسته و
چشمانی اشکبار گفتم :
بقیه در ادامه مطلب